مشتها

لغت نامه دهخدا

مشتها. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ، اِ ) مرغوب. ( غیاث ) ( آنندراج ). || آرزو. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
قوم معکوسند اندر مشتها
خاک خوار و آب را کرده رها.مولوی.در مثال و قصه و فال شماست
در غم انگیزی شما را مشتهاست.مولوی.و رجوع به مُشتهی شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت