لفت دادن

لغت نامه دهخدا

لفت دادن. [ ل ِ دَ ] ( مص مرکب ) بهم زدن. زیر و رو کردن. جنبانیدن از جای خود: انگورها را لفتش مده غُجمه مِرَه ؛ یعنی زیر و رو مکن و مجنبان انگورها را که حبه حبه خواهد شد و حبه ها از خوشه ها جدا میشود ( به لهجه خراسانی ). || لفت دادن کاری یا سخنی یا چیزی را؛ بی فایدتی و علتی به درازا کشیدن آن. بیش از حد لزوم از آن گفتن. اغراق در امری درآوردن. بیش از آنچه هست نمودن. رجوع به لفت و لعاب دادن و لفتش دادن شود.

فرهنگ معین

(لِ. دَ ) (مص م . ) (عا. ) طول دادن کاری .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- بهم زدن زیرو رو کردن جنبانیدن از جای خود : انگورها را لفتش بده ... ۲- بیهوده طول و تفصیل دادن ( کاری را ) مماطله .

ویکی واژه

(عا.)
طول دادن کار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال انگلیسی فال انگلیسی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ