اژکهان

لغت نامه دهخدا

اژکهان. [ اَ ک َ ] ( ص ) مردم کاهل وباطل و مهمل و بیکار. اژکان. ( برهان ). اژهن. ( اوبهی ). اژهان. و این کلمه تصحیف وژکهان است :
اشو گفت آنکه می بینی روانش
بدی اندر جهان کار اژکهانش.زراتشت بهرام.

فرهنگ عمید

کاهل، تنبل: اشو گفت آن که می بینی روانش / بُدی اندر جهان کار اژکهانش (زراتشت بهرام: لغت نامه: اژکهان ).

فرهنگ فارسی

اژکهن، اژکهان، وژکهان، وژکهن: کاهل، مهمل، تنبل، بیکاره، اژهان و اژهن نیزگفته اند
( صفت ) کاهل تنبل مهمل بیکاره .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم