ابرکاکیا

لغت نامه دهخدا

ابرکاکیا. [ اَ ب َ ] ( اِ ) تنیده عنکبوت. نسج عنکبوت. کارتُنک. تنسته. دام عنکبوت. خانه عنکبوت. بیت العنکبوت. تار عنکبوت. کره. کرتینه. و آنرا ابرکاکیاب و ابرکاکیان و ابرکاکیاه نیز گفته اند :
دلیل تو ابریست پوشای حق
به سستی ست همچون ابرکاکیا.لطیفی ( از شعوری ).و محتاج تأیید شواهد است. و در شعوری بنقل از مجمع، کاف اول را فارسی ( گ ) ضبط می کند.

فرهنگ معین

(اَ بَ ) (اِ. ) عنکبوت ، تار عنکبوت .

فرهنگ عمید

تار عنکبوت.

فرهنگ فارسی

تنیده عنکبوت، تارعنکبوت، خانه عنکبوت، ابرکاکیاب وابرکاکیان وابرکاکیاه هم گویند
( اسم ) تنید. عنکبوت نسج عنکبوت کارتنک تنسته دام عنکبوت خان. عنکبوت کارتنک العنکبوت تار عنکبوت کره کرتینه کلاش خانه .

ویکی واژه

عنکبوت، تار عنکبوت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال فرشتگان فال فرشتگان