گنجنده

لغت نامه دهخدا

گنجنده. [ گ ُ ج َ دَ / دِ ] ( نف ) آنچه که بگنجد. آنچه که در چیزی تواند گنجید. جای گیرنده : ماده چیزی است فراز هم آورده از چهارمایه با یکدیگر ناسازنده و ناگنجنده. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ عمید

آنچه در جایی بگنجد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال آرزو فال آرزو