گزمازک. [ گ َزْ زَ ] ( اِ مرکب ) بار و میوه درخت گز را گویند و معرب آن جزمازج است و به عربی ثمرةالطرفا خوانند و حب الاثل همان است. ( برهان ) ( آنندراج ). بار درخت گز. ( الفاظ الادویه ). مؤلف اختیارات بدیعی نویسد: شعر الجن است و گویند آن پرسیاوشان است.
فرهنگ عمید
میوۀ گز، بار درخت گز.
ویکی واژه
از دو بخش گز + مازک (مازو، مازه). بخش دوم همریشه با نیا-اسلاوی mazь*، احتمالاً از نیا-هندو-اروپایی -meh₂ǵ*. گزمازو، گزمازه؛ میوۀ گز، بار درخت گز