گبت

لغت نامه دهخدا

گبت. [ گ ِ ] ( اِ ) زنبور عسل. منج انگبین. نحل. زاوعسل. مگس انگبین. مگس عسل : دبر؛ گروه گبت انگبین. ( منتهی الارب ) :
گبت نادان بوی نیلوفر بیافت
خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گه رفتن فرازآمد بجست .رودکی ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ).بفرمود تا یکی جوال را بزرگ از گبت سرخ پر کردند و ابروی را در آن جدال کردند تا برمد. ( از نسخه ای از تاریخ بخارا ). در تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 6 «گیت » با کاف تازی آمده است. رجوع به گبت خانه و گبت شود.

فرهنگ معین

(گِ ) (اِ. ) زنبور عسل ، نحل .

فرهنگ فارسی

( اسم ) زنبور عسل مگس انگبین : نحل : گبت نادان بوی نیلوفر بیافت خوبش ( خوشش ) آمد سوی نیلوفر شتافت ... ( رودکی )

ویکی واژه

زنبور عسل، نحل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال درخت فال درخت فال پی ام سی فال پی ام سی فال چوب فال چوب