کمال الدین

لغت نامه دهخدا

کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ )حاکم ناحیه «جند» بود که به وسیله اتسز خوارزمشاه مقید و هلاک شد. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 632 ). و رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص 10 و 11 ( سید... ) شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْدی ] ( اِخ ) رجوع به اجل کمال الدین ( سید... ) شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به دمیری شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابن الزملکانی ، محمدبن علی انصاری سماکی ملقب به جمال الاسلام از مشاهیر ادبا و فقهای شافعیه بود و در بیست و پنج سالگی به فتوی دادن آغاز کرد و امور خزانه و بیت المال ملوک شام بدو مفوض بود و مدتی قاضی القضات حلب گردید و سپس به قضای شام منصوب شد. اشعار و منشآت و رسائل بسیاری بدو منسوب است. وی به سال 727 در بلبیس درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 3 ص 387 و 386 ). و رجوع به فوات الوفیات ج 2 ص 250 شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالبرکات عبدالرحمن بن محمدبن ابی الوفا معروف به ابن انباری نحوی. رجوع به انباری شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ]( اِخ ) ابوالحسن علی بن عیسی بن فرج بن صالح ربعی شیرازی. رجوع به ابوالحسن علی... و ابوالحسن فارسی شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالعطاء محمودبن علی بن محمود کرمانی ، متخلص به خواجو. رجوع به خواجوی کرمانی شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالغنایم عبدالرزاق بن ابی الفضایل جمال الدین کاشانی. از عرفای بزرگ عهد سلطان ابوسعید بهادرخان و از معاصران علاءالدوله سمنانی بود که این دو عارف بزرگ در بعضی مباحث عرفانی با یکدیگر مباحثه و مکاتبه کرده اند. او را سه کتاب عرفانی معتبر است که هر سه به عربی نوشته شده است و عبارتند از: 1- شرح فصوص الحکم ابن العربی ، 2 - شرح منازل السائرین خواجه عبداﷲ انصاری ، 3 - اصطلاحات الصوفیه ، که کتاب نفیسی است در شرح اصطلاحات معمول بین عرفا و متصوفه. ( از تاریخ مغول ص 509 ).
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالفتح بنداربن ابونصر خاطری رازی. رجوع به بندار شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالوفاء شیرازی. رجوع به ابوالوفاء کمال الدین و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 349 شود.
کمال الدین. [ ک َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابوحفص عمربن احمدبن هبةاﷲ حلبی ( 586 - 660 ) فقیه و محدث. و رجوع به ابن العدیم و عمربن احمدبن هبةاﷲ شود.

فرهنگ فارسی

محمد بن طلحه قریشی نصیبی مکنی به ابوسالم مفتی و رحال ( و. ۵۸۲ ه ق . / ۱۱۶۸ م . - ف. ۶۵۲ ه ق . / ۱۲۵۴م . ). وی در نیشابور درس خواند و در دمشق اقامت گزید و در حلب در گذشت . از آثار اوست : العقدالفرید لملک السعید در اخلاق و سلطنت و شرایع که در مصر چاپ شده .

فرهنگ اسم ها

اسم: کمال الدین (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: kamāloddin) (فارسی: کمال‌الدين) (انگلیسی: kamaloddin)
معنی: موجب ترقی دین و آیین، موجب ترقی آیین و کیش، ( اَعلام ) ) کمال الدین اسماعیل: ( = کمال اصفهانی ) [قرن هجری] شاعر ایرانیِ از مردم اصفهان، که به خاطر نوآوریهایش به خلّاق المعانی معروف شد، ) کمال الدین خجندی: [قرن و هجری] شاعر و عارف ایرانی مقیم تبریز، ) کمال الدین فارسی: ( محمّدابن حسن ) [قرن و هجری] ریاضیدان و فیزیکدان ایرانی، شاگرد قطب الدین شیرازی، دارای پژوهشهایی درباره ی نور، رنگین کمان و عددهای متحاب، کامل در دین، سبب کمال دین، نام یکی از نقاشان معروف اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی، کمال الدین بهزاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال کارت فال کارت