کراهت داشتن

لغت نامه دهخدا

کراهت داشتن. [ ک َهََ ت َ ] ( مص مرکب ) استکراه. ( منتهی الارب ). نفرت داشتن. بی میل بودن. ناگوارایی داشتن. ( ناظم الاطباء ). ناخوش داشتن. مکروه داشتن. تقبیح کردن. ( یادداشت مؤلف ) : چون ابراهیم به صدوبیست سال رسید وقت رحلت نزدیک شد و کراهت می داشت. ( قصص الانبیاء ص 57 ).

فرهنگ معین

( ~ . تَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) نفرت داشتن ، ناپسند بودن .

فرهنگ فارسی

استکراه . نفرت داشتن

ویکی واژه

نفرت داشتن، ناپسند بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال ورق فال ورق استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس