پاغر

لغت نامه دهخدا

پاغر. [ غ َ ] ( اِ ) ستونی که سقف خانه بدان ایستد. ستونی را گفته اند که سقف خانه بدان قرار گیرد. ( برهان ). عماد. عمود. پیلپایه. پالار. پیلپا.
پاغر. [ غ ُ ] ( اِ مرکب ) پیلپا. داءُالفیل. پاغره.کلن. و آن مرضی است که چون آدمی بدان دچار گردد پای آماس کند تا همچند خیکی شود. مرضی است که پای آدمی مقابل بخیکی میشود و آنرا بعربی داءالفیل خوانند. || و بعضی گویند زحمتی و آزاری است که بسبب زحمت دیگر بهمرسیده باشد مانند غلوله که تا زحمت اول برطرف نشود آن هم برطرف نگردد. ( برهان ). و این معنی اخیر را امروز گرمان گویند. و رشیدی گوید: پاغر، بضم غین ، پیلپا، چه غر، گره و ورم است... و این مختار جهانگیری است و سامانی گوید پاغر ( بفتح غین ) مخفف پای غر لغتی است در پاگر ( بفتح کاف عجمی ) مرکب از پا و غر به معنی جاعل و کننده و معنی ترکیبی کننده پا است و چون پا در این مرض بغایت گنده و بزرگ شود چنانکه مانند پای پیل گردد گویا پای دیگر میسازد بطریق مجاز و این خالی از تکلف نیست و صواب آن است که جهانگیری گفته از روی اعراب و تحقیق معنی. ( فرهنگ رشیدی ).

فرهنگ معین

(غَ ) (اِ. ) ستونی که سقف خانه روی آن قرار گیرد.
(غُ ) (اِمر. ) واریس ، ورم پا.

فرهنگ عمید

ستونی که زیر سقف خانه قرار دهند.
= فیلاریوز

فرهنگ فارسی

( اسم )مرضی که موجب خیز و تورم پاها شود. این ناخوشی اغلب در قسمت های جنوبی ایران و عربستان دیده میشود و باحتمال قوی مربوط باختلالات جریان لنف و یا گردش خون و بالاخره ممکن است دارای یک علت عفونی و مرضی باشد. پاغره دائ الفیل پیلیا.
ستونی که سقف خانه بدان ایستد عماد پیلپا

ویکی واژه

واریس، ورم پا.
ستونی که سقف خانه روی آن قرار گیرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم