وزغه

لغت نامه دهخدا

( وزغة ) وزغة. [ وَ زَ غ َ ] ( ع اِ ) سام ابرص.( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کربسه یا جانوری است شبیه کربسه و بدانجهت به این نام خوانده شده که سبک و چست و تیزحرکت است. ( منتهی الارب ). یکی از گونه های مارمولک. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، وَزَغ ، اوزاغ ، وِزغان ، وِزاغ ، اِزغان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وزغ شود. || نوعی ازچلپاسه است که عقرب را فرومیبرد و گوشت وی زهر قاتل است اگر در میان شراب افتد و بمیرد آن شراب هم زهر قاتل گردد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). غوک. ( غیاث اللغات از جهانگیری ). حربا. ( غیاث اللغات از منتخب ).

فرهنگ فارسی

جانوری شبیه چلپاسه، نوعی مارمولک
( اسم ) یکی ازگونه های مار مولک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال میلادی فال میلادی فال امروز فال امروز