لغت نامه دهخدا
به نشگرده ببرید زن را گلو
تفو بر چنین ناشکیبا تفو.بوشکور ( از انجمن آرا ). || آهنی تیز است چون هلالی که بر جانب نیزه نصب کنند شکار گور را. ازمیل. ( یادداشت مؤلف ). || تیغ دلاکان. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نشکرده شود :
امروز باسلیق مرا ترسا
بگشود بامداد به نشگرده.کسائی.