نسق کردن

لغت نامه دهخدا

نسق کردن. [ ن َ س َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، سیاست کردن به بریدن گوش و بینی و یاقطع کردن دیگری از اعضای گناهکار را. ( ناظم الاطباء ). جزا کردن گناهی را. ( یادداشت مؤلف ). || نسق کردن کسی را؛ پیش او نرفتن گاه ِ گذشتن بر او. او را نادیده گرفته گذر کردن. ( یادداشت مؤلف ). || ترتیب دادن. منظم کردن. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - تنبیه کردن . ۲ - ترساندن .

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - تنبیه کردن سیاست کردن .۲ - ترساندن تولیدهراس کردن : درچنان لحظات باریکی برای نسق کردن مردم وکشیدن تسمه ازپشتهاحاکم وقت چگونه شاطربخت برگشته ای رادرتنورمیگذاشت ...

ویکی واژه

تنبیه کردن.
ترساندن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال تک نیت فال تک نیت فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت