ناوردکنان

لغت نامه دهخدا

ناوردکنان. [ وَ ک ُ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال ناورد کردن :
مجنون بهمان ورق شمردن
ناوردکنان بجان سپردن.نظامی.

فرهنگ عمید

در حال ناورد کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال آرزو فال آرزو فال پی ام سی فال پی ام سی فال ای چینگ فال ای چینگ