مسوغ

لغت نامه دهخدا

مسوغ. [ م ُ س َوْ وِ ] ( ع ص ) روادارنده. ( از منتهی الارب ). مجوّز. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). جایزکننده. || گواراکننده. ( از منتهی الارب ).
مسوغ. [ م ُ س َوْ وَ ] ( ع ص ) مسوع. جایزشده. روا. و رجوع به مسوع شود. || گوارا شده. گواریده.

فرهنگ معین

(مُ سَ وَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - گوارا شده . ۲ - جایز شده .

فرهنگ عمید

۱. گوارا شده.
۲. روا و جایز شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گوارا کننده . ۲ - جایز کننده .
روادارنده مجوز گوارا کننده

ویکی واژه

گوارا شده.
جایز شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ماهجونگ فال ماهجونگ