فسیلیون

لغت نامه دهخدا

فسیلیون. [ ف ِ ] ( معرب ، اِ ) اسفرزه. ( فرهنگ فارسی معین ). اسپرزه. شکم پاره. برغوثی قطونا. اسفیوس. ( یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فسولیون شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال لنورماند فال لنورماند فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت