فاخیده

لغت نامه دهخدا

فاخیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) واخیده. ( ناظم الاطباء ). برکنده. || حلاجی شده. || گردآورده. رجوع به فاخیدن شود.

فرهنگ عمید

۱. ازهم جداشده.
۲. پنبۀ حلاجی شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال سنجش فال سنجش فال عشقی فال عشقی فال تخمین زمان فال تخمین زمان