شلیدن

لغت نامه دهخدا

شلیدن. [ ش َ دَ ] ( مص جعلی ) مصدر جعلی از شَل ( اشل عربی ). لنگیدن. لنگان لنگان رفتن. با یک لنگ پا رفتن. شلان رفتن. ( یادداشت مؤلف ) :
هیچ نیابی فراز و شیب قران
در غزل و می بطبع چون نشلی.ناصرخسرو.رجوع به شلان شلان شود. || چنگ زدن. تشبث کردن. درآویختن به چیزی. ( فرهنگ فارسی معین ). || در تداول عامه ، مردن.
- شلیدن برای کسی ؛ بمزاح به جای مردن : بشلم برات ؛ بمیرم برات. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(شَ دَ ) (مص ل . ) لنگ و ناقص راه رفتن .

فرهنگ عمید

شل بودن، مانند مردم شل و لنگ راه رفتن.

فرهنگ فارسی

شل بودن، مانندمردم شل ولنگ راه رفتن
چنگ در زدن تشبث کردن در آویختن به چیزی .

ویکی واژه

لنگ و ناقص راه رفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم