لغت نامه دهخدا
دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد ونیکخوی.منوچهری.زودخیز است و خوش گریز حشر
زودزای است و زودمیر شرر.سنائی.وشاقان موکب رو زودخیز
به دیدار تازه به رفتار تیز.نظامی.بفرمودتا خازن زودخیز
کند پیل بالا بر او گنج ریز.نظامی.