زهیدن

لغت نامه دهخدا

زهیدن. [ زِ دَ ]( مص ) زاییدن. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). زاییدن و تولد کردن. ( فرهنگ فارسی معین )... زیهیدن ؛ زادن. پیش آوردن. ( حاشیه برهان چ معین ) :
چون جان صبر در تن همت بمانده نیست
گو قالب نیاز ممان هرگز و نزه.خاقانی.قوتت از قوت حق می زهد
نز عروقی کز حرارت می جهد.مولوی.رزقها را رزقها او می دهد
زانکه گندم بی غذایی کی زهد.مولوی.|| تراویدن . ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ). تراویدن وجوشیدن. ( آنندراج ). جوشیدن و بیرون آمدن. ( غیاث )...زَهیدن ؛ جاری شدن. چکیدن... ( حاشیه برهان چ معین ). ترابیدن. تراویدن. پالائیدن. بَض . نَذْع. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): قیر؛ چیزی سیاه که بر کشتی و خم و جز آن مالند تا آب نزهد.( منتهی الارب ، یادداشت ایضاً ). || در بهارعجم نوشته که زهیدن خوشی کردن است. ملاطغرا در تذکرةالاحبار آورده ، نثر : ارغوان به سرخرویی به اقران خود می زهد . ( آنندراج ).
زهیدن. [ زَ دَ ] ( مص ) افتادن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). || روان شدن. || چکیدن و تقطیر شدن . || تراویدن . || بردن در قمار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(زِ دَ ) (مص ل . ) زاییدن .

فرهنگ عمید

۱. زاییدن، بچه آوردن.
۲. (مصدر لازم ) تراویدن.
۳. (مصدر لازم ) تراویدن آب از درز چیزی.
۴. [مجاز] به وجود آمدن: قوتت از قوت حق می ز هد / نه از عروقی کز حرارت می جهد (مولوی: ۳۳۷ ).

فرهنگ فارسی

تراویدن، زاییدن، بچه آوردن، تراوش آب
( مصدر ) زاییدن تولد کردن .
افتادن یا روان شدن

ویکی واژه

زاییدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال نخود فال نخود فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال زندگی فال زندگی