دادبخشی

لغت نامه دهخدا

دادبخشی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل دادبخش :
ستمدیده را دادبخشی کنم
شب تیرگان را درخشی کنم.نظامی.

فرهنگ عمید

عمل دادبخش، عدل وداد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم