خیسانیدن
خیسانیدن. [دَ ] ( مص ) خیسیدن کنانیدن و فرمودن. ( ناظم الاطباء ).خیساندن. مرس. تر نهادن. آغوندن. نقوع. انقاع. ( یادداشت مؤلف ). || آمیختن و مخلوط کردن. || پیش خزیدن مانند کودکان. ( ناظم الاطباء ).
(دَ ) (مص م . ) تر کردن ، مرطوب ساختن .
( مصدر ) خیسانید خیساند خواهد خیسانید بخیسان خیساننده خیسانیده ) ترکردن مرطوب ساختن .
تر کردن، مرطوب ساختن.