تشتیت

لغت نامه دهخدا

تشتیت. [ ت َ ] ( ع مص ) پراگنده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تفریق. ( از اقرب الموارد ) ( ازمتن اللغة ) ( از المنجد ): شتّته اﷲُ؛ فرّقه ُ. ( متن اللغة ) : و التماس کردند که نظام الفت و اجتماع کلمت ایشان از تشتیت و تفریق صیانت فرمایند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). تا روزگار که مفرق احباب و ممزق اصحاب است در میان آمد و جمع ایشان به تفریق و تشتیت رسانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 308 ).
تشتیة. [ت َ ی َ ] ( ع مص ) اقامت کردن در زمستان. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اقامت کردن در شهری به زمستان. ( از المنجد ). و رجوع به تشتّی شود. || بسنده بودن زمستان را. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از المنجد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) پراکندن .

فرهنگ عمید

پراکنده کردن.

ویکی واژه

پراکندن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال رابطه فال رابطه فال اعداد فال اعداد