تجصیص

لغت نامه دهخدا

تجصیص. [ ت َ ] ( ع مص ) به گچ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). به گچ کردن بناء. ( زوزنی ). به گچ اندودن بناء را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از قطر المحیط ). || پر کردن آوند را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ). || ظاهر شدن آنچه اول از درخت ظاهر می شود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): جصص الشجر؛ بدا اول مایخرج. ( قطر المحیط ). جصص العنقود؛ هم بالخروج. ( اقرب الموارد ). || حمله آوردن بر دشمن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || چشم باز کردن سگ بچه نوزاده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).

فرهنگ عمید

گچ اندود کردن، گچ مالی، گچ کاری.

ویکی واژه

گچ اندود کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال انبیا فال انبیا فال سنجش فال سنجش فال ابجد فال ابجد