بغلگاه

لغت نامه دهخدا

بغلگاه. [ ب َ غ َ ] ( اِ مرکب ) پهلوگاه : مادرش زره بر وی راست میکرد [ مادر عبداﷲ زبیر ]. بغلگاه میدوخت و میگفت دندان فشار با این فاسقان تا بهشت یابی. گفتی بپالوده خوردن میفرستد. ( تاریخ بیهقی ). شاه در او رسید و شمشیر بر بغلگاه زد و او را از زین نگونسار درافکند. ( اسکندرنامه نسخه خطی سعید نفیسی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع