لغت نامه دهخدا
آنکه اندر جهان ندارد گُنج
چون توان آکنیدنش در کُنج ؟اوحدی. || به خاک سپردن. دفن کردن. زیر خاک کردن. دفین کردن :
مرا مرده درخاک مصر آکنید
ز گفتار من هیچ مپْراکنید.فردوسی.تا نگردد بصدْمه ای بدو نیم
در زمین آکنیده اند ز بیم.نظامی.آکنیده خمی سفال ، در او
آبی الحق خوش و زلال در او.نظامی.و مشتقات آن تنها از همین یک مصدر آید منتظم.