اقفار

لغت نامه دهخدا

اقفار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قفر، بیابان بی آب و گیاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
اقفار. [ اِ ] ( ع مص ) خالی شدن جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بی آب و گیاه گردیدن جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بی آب و گیاه و مردم شدن مکان. ( از اقرب الموارد ). || از اهل دورافتادن مرد بصحراء. || بی طعام شدن. بی نان و خورش گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گرسنه گشتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || تهی شدن تن از گوشت و سر از موی. ( از اقرب الموارد ). || جایی را بی آب و گیاه و مردم یافتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

ویکی واژه

تهی شدن، ویران گشتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال عشق فال عشق فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت