یلقه

لغت نامه دهخدا

( یلقة ) یلقة. [ ی َ ل َ ق َ ] ( ع ص ، اِ ) بز سپید. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بزماده سپید. ( از مهذب الاسماء ). || واحد یلق. ( ناظم الاطباء ). یکی یلق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بز سپید بز سفید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش