گردن خاریدن. [ گ َ دَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از عذر آوردن و بهانه کردن باشد. کنایه از بهانه آوردن و درنگ کردن است.( آنندراج ). اظهار تفکر و تحیر. ( غیاث ) : ز تیغی کآنچنان گردن گذارد چه خارد خصم اگر گردن نخارد.نظامی.پس از صد وعده کم دادی ترا امروز می بینم بیاور بوسه ای ، گردن چه میخاری چه میگویی ؟اوحدی.گره تا میتوانی باز کن از کارمحتاجان چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا.صائب. || ستیزیدن و درافتادن با کسی : با خود مرا به خشم میار ای چرخ گردن مخار ضیغم غضبان را.قاآنی.
فرهنگ معین
( ~ . دَ ) (مص ل . ) عذر آوردن ، بهانه آوردن .
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - خارش دادن گردن . ۲ - عذر آوردن بهانه آوردن : زتیغی کان چنان گردن گذارد چه خارد خصم اگر گردن نخارد ? ( نظامی ) ۳ - تحیر نمودن اظهار تعجب کردن : گره تا میتوانی باز کن از کار محتاجان چو بیکاران بناخن گردن خود را مخار اینجا ( صائب ) ۴ - تحریک کردن : با خود مرا بخشم میارای چرخ . گردن مخار ضیغم غضبان را . ( قا آنی )