گدازیدن

لغت نامه دهخدا

گدازیدن. [گ ُ دَ ] ( مص ) گداختن. ذوب شدن. آب شدن :
ز هیبت کوه چون گل می گدازید
ز برف ارزیز بر دل می گدازید.نظامی.

فرهنگ عمید

= گداختن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گداختن ذوب شدن : زهیبت کوه چون گل میگدازید زبرف ارزیز بر دل میگدازید . ( نظامی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم