لغت نامه دهخدا کپیدن. [ ک َ دَ ] ( مص ) ( کلمه آهرمنی ) خفتن. خوابیدن. تمرگیدن. ( یادداشت مؤلف ). در حالت نشسته به روی افتاده خوابیدن. ( ناظم الاطباء ). || برداشتن. برگرفتن. ( یادداشت مؤلف ). || بمعنی ربودن باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ). ربودن. دزدیدن. گرفتن. ( ناظم الاطباء ). قاپیدن. ( یادداشت مؤلف ) : در خون جگر بسی تپیدم تا بوسه ای از لبش کپیدم.عنصری ( از فرهنگ جهانگیری ).رجوع به قاپیدن شود. || بکارت گرفتن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی خوابیدن، خفتن، به معنی ربودن هم گفته شده( مصدر ) ربودن : [ در خون جگر بسی تپیدم تا بوسه ای از لبش کپیدم ] . ( عنصری )