کلماسنگ

لغت نامه دهخدا

کلماسنگ. [ ک َ س َ ] ( اِ مرکب ) فلاخن را گویند و آن چیزی است که شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. ( برهان ) ( آنندراج ). فلاخن. ( ناظم الاطباء ). قلماسنگ. کلاسنگ. قلاسنگ. فلاخن. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلاسنگ و قلاسنگ و قلماسنگ و فلاخن شود.

فرهنگ معین

(کَ سَ ) (اِ. ) فلاخن .

فرهنگ عمید

= فلاخن

فرهنگ فارسی

فلاخن

ویکی واژه

فلاخن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال قهوه فال قهوه فال آرزو فال آرزو