لغت نامه دهخدا
گنده و بی قیمت و دون و پلید
ریش پر از گوه و تن همه کلخج.عماره مروزی ( ازلغت فرس ).گنده و قلتبان و دون و پلید
ریش خردم و جمله تنش کلخج.عماره مروزی.دست و کف پای پیران پر کلخج
ریش پیران زرد از بس دود نخج.طیان ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).فرخج کوری ، بد طلعتی چنانکه به است
کلخج کیر خر از ریش او بروی و برای .سوزنی.و رجوع به کلخچ شود.