کافورپیکر

لغت نامه دهخدا

کافورپیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] ( ص مرکب ) کنایه از سفیدپیکر است :
اگر در مطبخت نامست عنبر
شوی در آسیا کافورپیکر.نظامی

فرهنگ عمید

دارای پوست سفید، سفیدپیکر: اگر در مطبخت نام است عنبر / شوی در آسیا کافورپیکر (نظامی۲: ۳۰۹ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه تنش سفید بود سفید پیکر : [ اگر در مطبخت نام است عنبر شوی در آسیا کافور پیکر ] . ( نظامی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم