ژاوژا

لغت نامه دهخدا

ژاوژا. [ وَ ] ( اِ ) خارپشت. ژَاُوژا :
گر سایه عمود تو افتد بفرق او
سر درکشد به سینه عدویت چو ژاوَژا.عمادالدین یوسف ( از فرهنگ نظام ).
ژاوژا. [ ژَ ] ( اِ ) ژاوَژا. خارپشت :
روز دگر چو شعر تقاضای من شنید
سر درکشید همچو ژَاُوژاز ترس و بیم.عمادالدین یوسف ( از فرهنگ نظام ).رجوع به ژیژ شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشق فال عشق فال چای فال چای