لغت نامه دهخدا
سگ چپانیان بازارم
از بزرگان شهر بیزارم. ؟ ( از آنندراج ).بدانکه یار به از دلبری چپانی نیست
ز حسن جامه چه حاصل که یار جانی نیست.سیفی ( از آنندراج ). || غدار و حیله باز. ( ناظم الاطباء ). قلاش. ( فرهنگ شعوری ). رند. عیار. ژنده پوش :
بهرجا سحرساز و نکته پردازیست در عالم
ز عریانی بود در جامه رندان چپانی.وحشی ( از فرهنگ شعوری ).بحمداﷲ که چپانی و رندیم
اگر در یزد و گر در ملک هندیم.فوقی یزدی ( از آنندراج ).