چسنگ. [ چ َ س َ ]( ص ) مردم کل و کچل را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آدمی کل را خوانند و آنرا کچل نیز خوانند. ( جهانگیری ). مردم کچل. ( فرهنگ نظام ) : سرمست کون فراخ چو در آب غرقه شد خاشاک وار بر سر آب آمد آن چسنگ.سوزنی ( از جهانگیری ).|| ( اِ ) داغ پیشانی را نیز گفته اند که از کثرت سجده کردن یا بسبب دیگر شده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). در بعضی از فرهنگها بمعنی داغ پیشانی آمده است. ( جهانگیری ) ( فرهنگ نظام ). داغ پیشانی که از کثرت سجده کردن و یا بسبب دیگرعارض شده باشد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(چَ سَ ) ۱ - (ص . ) کل ، کچل . ۲ - (اِ. ) داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا به علتی دیگر حاصل گردد.
فرهنگ عمید
۱. کسی که سرش موی نداشته باشد، کل، کچل، دغسر. ۲. (اسم ) داغ پیشانی که از کثرت سجده کردن یا به سبب دیگر پیدا شده باشد، داغ پیشانی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کل کچل . ۲ - ( اسم ) داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا بعلتی دیگر حاصل گردد .
ویکی واژه
کل، کچل. داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا به علتی دیگر حاصل گردد.