پیکیدن

لغت نامه دهخدا

پیکیدن. [ دَ ] ( مص ) گندم برشته را با آب فروبردن. ( شعوری ج 1 ص 261 ).

ویکی واژه

فرستادن چیزی با پیک: بسته‌ها را برایت پیکیدم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت