پچکم. [ پ ِ ک َ ] ( اِ ) پشکم. ( جهانگیری ). خانه تابستانی. غرد. ( فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ). خانه تابستانی که شبکه کرده باشند. ( رشیدی ). بارگاه و ایوان و صفه. ( برهان ). طرز. ترد. ( فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ).خانه ای که همه سوی آن در و پنجره باشد : از تو حالی نگارخانه چشم فرش دیبا کشیده بر پچکم.رودکی.هزاران بدو اندرون طاق و خم به پچکم درش نقش باغ ارم.عنصری.رشیدی گوید و بعضی [ این لفظ را ] پیکم گفته اند... و ظاهراً شین را به تصحیف یا خوانده اند. || گرگ. ذئب. ( برهان ). و رجوع به بجکم شود.
فرهنگ معین
(پِ کَ ) ( اِ. ) ۱ - خانه ای که از همه سوی در و پنجره دارد. ۲ - گرگ ، ذئب .