پلنگین

لغت نامه دهخدا

پلنگین. [ پ َ ل َ ] ( ص نسبی ) پلنگ دار :
رهت مارین و کهسارش پلنگین
گیاه و سنگش از خون تو رنگین.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).

فرهنگ عمید

پلنگ وار، مانند پلنگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم