پرخوراک

لغت نامه دهخدا

پرخوراک. [ پ ُ خوَرْ / خُرْ را ] ( ص مرکب ) پرخوار. مقابل کم خوراک. و رجوع به پرخوار و پرخور شود.

فرهنگ عمید

پرخور.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر خور پر خوار مقابل کم خوراک .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم