پدرکشته

لغت نامه دهخدا

پدرکشته. [ پ ِ دَ ک ُ ت َ / ت ِ] ( ن مف مرکب ) آنکه پدرش را کشته باشند :
پدرکشته را شاه گیتی مخوان
کنون کز سیاوش نماند استخوان.فردوسی.پدر کشتی و تخم کین کاشتی
پدرکشته کی می کند آشتی.

فرهنگ عمید

۱. کسی که پدرش را کشته باشند.
۲. [مجاز] دارای کینه و دشمنی سخت.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه پدرش را کشته باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال لنورماند فال لنورماند فال سنجش فال سنجش