وژولیدن

لغت نامه دهخدا

وژولیدن. [ وُ دَ ] ( مص ) شور کردن. ( برهان ) ( آنندراج ). || برانگیزاندن مردم را به جنگ. ( برهان ). تحریک کردن و برانگیزاندن بر جنگ و جدال و مخاصمه. ( ناظم الاطباء ). تحریک کردن.جنباندن. ( فرهنگ فارسی معین ). || وزیدن باد و جز آن. ( ناظم الاطباء ). || تقاضا نمودن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گزاردن کارها. ( فرهنگ فارسی معین ). || ورغلانیدن و اغوا کردن. || دل ربودن. گمراه کردن. || فرونشانیدن تشنگی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(وُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - تحریک کردن . ۲ - گزاردن کارها.

فرهنگ عمید

= پژولیدن

ویکی واژه

تحریک کردن.
گزاردن کارها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال ابجد فال ابجد فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع