نیواره

لغت نامه دهخدا

نیواره. [ رَ / رِ ]( اِ ) چوبی که خمیر نان را بدان پهن سازند. ( برهان قاطع ) ( جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از رشیدی ). وردنه.
نیواره. [ ن َ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سرکانه بخش پاپی شهرستان خرم آباد. در 16هزارگزی غرب ایستگاه سپیددشت و در منطقه کوهستانی گرمسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه برجی ، محصولش غلات و ذرت و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ معین

(نِ رِ ) (اِ. ) وردنه ، چوبی استوانه ای که خمیر نان را با آن پهن می کنند.

فرهنگ عمید

چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن و نازک می کنند، نورد، وردنه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چوبی است استوانه یی که بوسیل. آن خمیر نان را پهن سازند : چوبه نورد وردنه .
دهی است از دهستان سرکانه بخش پاپی شهرستان خرم آباد ٠ در ۱۶ هزار گزی غرب ایستگاه سپید دشت و در منطقه کوهستانی گرمسیری است ٠ آبش از چشمه برجی محصولش غلات و ذرت شغل اهالی زراعت است ٠

ویکی واژه

وردنه ؛ چوبی استوانه‌ای که خمیر نان را با آن پهن می‌کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال زندگی فال زندگی فال رابطه فال رابطه فال انگلیسی فال انگلیسی