موژه

لغت نامه دهخدا

موژه. [ ژَ / ژِ ] ( اِ ) موژ. استخر و آبگیر و تالاب و آب انبار. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). آبگیر و تالاب. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). به معنی موژاست. ( فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به موژ شود. || غم و اندوه و مصیبت. ( ناظم الاطباء ). ماتم. عزا. مصیبت. اندوه. ( یادداشت مؤلف ). || نام نوعی از حلوا. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به موزه شود.

فرهنگ معین

(ژِ ) (اِ. ) = موژ. مویه : اندوه ، غم .

فرهنگ فارسی

( اسم ) تالاب آبگیر .

دانشنامه عمومی

موژه (شهرستان خاینووکا). موژه ( به لاتین: Morze ) یک روستا در لهستان است که در گمینا چژه واقع شده است.

ویکی واژه

موژ. مویه: اندوه، غم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم