مولازاده

لغت نامه دهخدا

مولازاده. [ م َ / مُو دَ / دِ ] ( ص مرکب ،اِ مرکب ) غلام زاده. بنده زاده. برده زاده. فرزند غلام وبرده که پدر وی برده و بنده بوده باشد :
قمر در نیکوئی دلداده تست
شکر مولای مولازاده تست.نظامی.|| آقازاده. مخدوم زاده. بزرگزاده : مولازاده ای دست به گوسفندی از آن رعیت دراز کرده بود. مظلم پیش امیر آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 457 ). مولازاده ای بگرفتند، حاجب پیش آورد، امیر از وی خبر ترکمانان پرسید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 418 ). نادرتر آن بود که مولازاده ای است و علم نجوم داند که منجم را شاگردی کرده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 642 ). و رجوع به مولا شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فرشتگان فال فرشتگان فال پی ام سی فال پی ام سی