( معاقرة ) معاقرة. [ م ُ ق َ رَ ] ( ع مص ) پیوسته کاری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). پیوسته ماندن در هر چیزی و کاری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ملازمت. ( ناظم الاطباء ): عاقرالشی ٔ؛ ملازم داشت آن چیز را. و گویند قد عاقر الشرب فما یفارقهم. ( از اقرب الموارد ). || پیوسته ماندن به شراب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ادمان کردن در شرب خمر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پیوسته شراب نوشیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || پیوسته بودن شراب درخنور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || با کسی کاویدن در دژنام یا در هجا یا در خصومت. ( تاج المصادر بیهقی ). دشنام دادن و هجا کردن یکدیگر را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). مجادله و هجا و دشنام دادن به همدیگر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مُسابَّه. مهاجات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || فخر کردن در پی کردن شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || همدیگر رمیدن و دوری گزیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ازهم دوری گزیدن و رمیدن از یکدیگر. ( ناظم الاطباء ).