مشعلدارباشی

لغت نامه دهخدا

مشعلدارباشی. [ م َ ع َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس مشعلداران : محمدرضابیک مشعلدارباشی که به اسم رسالت نزد... رفته بود. ( عالم آرای عباسی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) رئیس مشعلداران مشعل خانه : محمدرضا بیک مشعل دار باشی که برسم رسالت نزد حضرت شاه سلیم ... رفته بود ...

دانشنامه آزاد فارسی

مَشعَلدارباشی
مسئول روشنایی و گرم کردن کاخ های شاهی در دورۀ صفوی . مشعل دارباشی ، که رئیس مشعل داران و مشعل خانه کاخ های سلطنتی بود، شب هنگام که شاه از کاخ خارج می شد، پیشاپیش او مشعل زرینی را به دوش می کشید. رئیس مشعل داران ، مسئولیت نظارت عمومی بر کلیۀ طبقات سرگرم کنندۀ مردم را نیز برعهده داشت و نقاره خانه ، که افرادش در هنگام غروب و سحرگاه نقاره می نواختند، زیر نظر او کار می کرد. مشعل دارباشی گاه در دورۀ صفوی زیر نظر فرّاش باشی ادای وظیفه می کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم