مساقط

لغت نامه دهخدا

مساقط. [ م َ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مسقط. ( آنندراج ). رجوع به مسقط شود. جای زدن و جای افتادن. ( آنندراج ). جایی که چیزها می افتد. ( ناظم الاطباء ) : عتبی آورده است که در آن ایام مردم را دیدمی که در مساقط ارواث تتبع و تفحص دانه ها کردندی. ( ترجمه تاریخ یمینی ). در میان منابت اشجار و مساقط احجار پی او بگرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 418 ).

فرهنگ عمید

= مَسقط

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مسقط و مسقط .
جای زدن و جای افتادن

دانشنامه عمومی

مساقط ( به عربی: مساقط ) شهری در چاد است که در Haraze Al Biar واقع شده است. مساقط ۱۸٬۸۷۲ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال حافظ فال حافظ فال فنجان فال فنجان