مرزاب

لغت نامه دهخدا

مرزاب. [ م ِ ] ( ع اِ ) ناودان. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). میزاب. ( اقرب الموارد ). لغتی است در میزاب . ( از متن اللغة ). آبریز. ( ناظم الاطباء ). رجوع به المعرب جوالیقی ص 326 سطر 4 شود. || کشتی دراز. ( مهذب الاسماء ). کشتی دراز یا کشتی بزرگ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). ج ، مرازیب. || ناودانی است که آب جمع شده در کشتی به وسیله آن به دریا ریزد . ( دکتر معین ، اصطلاحات کشتی سدیدالسلطنة ).

فرهنگ معین

(مِ ) [ معر. ] (اِ. ) ناودانی که آب جمع شده در کشتی به وسیلة آن به دریا ریزد.

ویکی واژه

ناودانی که آب جمع شده در کشتی به وسیلة آن به دریا ریزد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم